یادش به خیر دست دعایی که داشتم
تسبیح و جانماز و خدایی که داشتم
دل نه، کویر زخمی فریاد بود و عشق
یادش به خیر کرب و بلایی که داشتم
ای دل به یاد بخت سپیدی که داشتی
می پیچمت به شال عزایی که داشتم
دست مرا بگیر و بلندم کن ای غزل
یک لحظه باش جای عصایی که داشتم
ای آسمان دریچه ی نوری به من ببخش
امشب به یاد پنجره هایی که داشتم
این جاده ها کدام به آن خسته می رسند
مادر کجاست قبله نمایی که داشتم؟
دادم تو را به خسته ترین عابر زمین
مثل سمند نعل طلایی که داشتم
شاعر : سعید بیابانکی
- سه شنبه
- 11
- تیر
- 1392
- ساعت
- 5:52
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سعید بیابانکی
ارسال دیدگاه