تابع نفسیم و از رحمت گریزانیم ما
پای تا سر از تغافل غرق عصیانیم ما
در عمل مانند صفر بی یک و صد هزار
در مقام لاف بالا تر ز سلیمانیم ما
سفره رنگین است و ما بی بهره از نعمات آن
بی خبر از حرمت نان و نمکدانیم ما
نعمت حق می خوریم و کفر نعمت می کنیم
باز از حق طالب لطف فراوانیم ما
می دهد نان دیگری بر ما و از دون همتی
بندۀ دونان برای لقمۀ نانیم ما
گرگ را بد نام از درنده خویی کرده ایم
این عجب بین باز می گوئیم انسانیم ما
زندگی خود بهر ما یک دفتر دانایی است
گر چه می خوانیم آن را باز نادانیم ما
با وجود آن که مست خواب ناز غفلتیم
ای خدا از کرده های خود پشیمانیم ما
زاد راهی نیست ما را جز ولای مرتضی
با تولای علی از اهل غفرانیم ما
گفته پیغمبر که قرآن نیست از عترت جدا
دوست دار عترت و خواهان قرآنیم ما
شاعر : محمد حسن فرحبخشیان
- سه شنبه
- 11
- تیر
- 1392
- ساعت
- 6:9
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه