با نگاه تو شدم عاشق ارباب کریم
به حسینت قسم این گمشده دریاب کریم
روسیاه آمدم امّا تکیه گاهم شاه است
آمدم با سر خونین سوی محراب کریم
بگذر از جرم و خطایم به غروبی که گذشت
از سر عمّه ی سادات و حرم آب کریم
آب و آتش با هم از دشت غم آمد به حرم
عفو کن عفو به آن دختر بی تاب کریم
این طرف دختر دردانه ی حیران نجف
آن طرف بر سر نی دین تو شد قاب کریم
به همان قاریِّ نیزه به غم مجلس می
توبه ام بشنو و وا کن خودت ابواب کریم
با نگاه تو خدایی می شود عبد حقیر
می شوم یاور تنهاییِّ سرداب کریم
شاعر : حسین ایمانی
- سه شنبه
- 11
- تیر
- 1392
- ساعت
- 7:46
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسین ایمانی
ارسال دیدگاه