عبد گناهکار من چرا ز من جدا شدی
بر در غیر رفتی و دور ز آشنا شدی
قرار ما نبود این، مرا رها کنی چنین
دیده ز هم گشا ببین خود به کجا رها شدی
بندۀ بی وفای من عبد گریز پای من
چرا گریختی ز من چه شد که بیوفا شدی
هر چه گناه کردهای عفو نمودم از کرم
هر چه صدا زدم تو را باز ز من جدا شدی
حاصل خویش سوختی وصل مرا فروختی
اسیر نفس گشتی و هوایی هوا شد
من همه هست خویش را بهر تو خلق کردهام
تو همه را ندیدی و غرق یم خطا شدی
خداست یار و یاورت چگونه نیست باورت
دمی به خود بیا ببین که غافل از خدا شدی
رشتۀ وصل ما و تو پاره نمیشود بیا
خدای تو منم چرا بندۀ غیر ما شدی؟
مرا بس است آه تو گذشتم از گناه تو
دست بده به دست من از چه گریز پا شدی؟
خداست با تو «میثما» تو نیز باش با خدا
به سوی دوست کن سفر در به درِ کجا شدی؟
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- سه شنبه
- 11
- تیر
- 1392
- ساعت
- 7:56
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
محمد جواد
بسیار عالی و پرمفهوم
پنج شنبه 30 فروردین 1397ساعت : 09:08