مقصود عاشقان دو عالم لقای توست
مطلوب طالبان به حقیقت رضای توست
هر جا که شهریاری و سلطان و سروری ست
محکوم حکم و حلقه به گوش گدای توست
بودم بر آن که عشق تو پنهان کنم ولیک
شهری تمام غلغله و ماجرای توست
هر جا که پادشاهی و صدری و سروری ست
موقوف آستان درِ کبریای توست
قومی هوای نعمت دنیا همی پزند
قومی هوای عقبی و ما را هوای توست
هر جا سری ست خستهٔ شمشیر عشق تو
هر جا دلی ست بستهٔ مهر و هوای توست
کس را بقای دائم و عهد قدیم نیست
جاوید پادشاهی و دائم بقای توست
گر میکشی به لطف گر میکشی به قهر
ما راضییم هر چه بود رأی رأی توست
امید هر کسی به نیازی و حاجتی ست
امید ما به رحمت بیمنتهای توست
هر کس امیدوار به اعمال خویشتن
«سعدی» امیدوار به لطف و عطای توست
شاعر : سعدی شیرازی
- سه شنبه
- 11
- تیر
- 1392
- ساعت
- 8:16
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سعدی شیرازی
ارسال دیدگاه