رب خطا پـوش تویـی، عبـد خطاکـار منم
مستحق عفـو تویـی، مستحـق نـار منـم
لطف و کرم بین که دمد بوی گل از پیرهنم
گر چه تو خود با خبری خارتـر از خار، منم
گر چه سیه گشته رویم عفو تو داد آبرویم
آن که گناهش شـده با عفو تو تکرار، منم
آن که مرا دست تهی دید و پذیرفت تویی
آن که ز لطـف و کرمت آمده سرشار منم
آن که رها سازدم از دام خطا کیست؟ تویی
آن که به زنجیـر خطا گشتـه گرفتـار، منم
آن که کند جرم مرا از کـرمش عفو، تویی
آن که فقط خوانـده تــو را داور غفار، منم
گر به جحیمم فکنی یـا بـه بهشتم ببری
بنـدۀ عشـق علـی و عتـرت اطهـار منم
«میثمم» و مهر علی حک شده بر لوح دلم
خـاک، ولــی خـاک در حیـدر کرار منم
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- سه شنبه
- 11
- تیر
- 1392
- ساعت
- 13:36
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه