رب خطاپـوش تویـی عبـد خطاکـار، منم
مستحق عفـو تویـی مستحـق نـار، منـم
لطف و کرم بین که دمد بوی گل از پیرهنم
گرچه تو خود باخبری خارتـر از خار، منم
گرچه سیه گشته رویم عفو تو داد آبرویم
آنکه گناهش شـده با عفو تو تکرار، منم
آنکه مرا دستتهی دید و پذیرفت تویی
آنکه ز لطـف و کرمت آمده سرشار منم
آنکه رها سازدم از دام خطا کیست؟ تویی
آنکه به زنجیـر خطا گشتـه گرفتـار، منم
آنکه کند جرم مرا از کـرمش عفو، تویی
آنکه فقط خوانـده تــو را داور غفار، منم
گر به جحیمم فکنی یـا بـه بهشتم ببری
بنـدۀ عشـق علـی و عتـرت اطهـار منم
«میثمم» و مهر علی حک شده بر لوح دلم
خـاک، ولــی خـاک در حیـدر کرار منم
- سه شنبه
- 11
- تیر
- 1392
- ساعت
- 15:21
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه