با آنكه حدّ جرمم بالاتر از عذاب است
جرم مرا حساب و عفو تو بی حساب است
با لطف بی کرانت در پیشگاه عفوت
العفو یك گنه كار بالاترین ثواب است
عفو تو كوه خجلت بر شانه ام نهاده
بر روی دوشم این كوه سنگین ترین عذاب است
دستم به بند عصیان پایم به دام شیطان
قلبم هماره بیمار چشمم همیشه خواب است
چون لالۀ خزانی رفت از كفم جوانی
شرمنده پیریِ من از دوره شباب است
با این گناه بسیار گویی گنه نكردم
برهر گناهم از تو صد پردۀ حجاب است
مگذار تا بریزد بر خاك آبرویم
بی آب رحمت تو این آبرو سراب است
اشك خجالت از من لطف و عنایت از تو
جرم من است ظلمت عفو تو آفتاب است
هر ناله شعلۀ دل هر شعله شاخۀ گل
هر قطره اشك خجلت دریایی از گلاب است
باران اشك "میثم" از ابر رحمت توست
این ابر آسمانش از چشم بوتراب است
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- پنج شنبه
- 13
- تیر
- 1392
- ساعت
- 12:53
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه