واژه ها ازعشق توگم میشوند
همچودریاپرتلاطم میشوند
واژه هایم خیس عرفان گشته بود
خیس عرفان خیس باران گشته بود
یک به یک من واژه هارا می کشم
روی بومم غنچه هارا می کشم
می نویسم عاشقم تنها بخوان
جمله ی تنها خودت تنهابمان
گرچه تنهایی ولی عشقت ببین
کرده این تنهانشین تنهاترین
دردل دریاودرهفت آسمان
هستی وبودی تو رب این جهان
- پنج شنبه
- 13
- تیر
- 1392
- ساعت
- 15:11
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه