گر از میِ عفو خود سبویم بدهی
آبی به نهال آرزویم بدهی
با این همه رو سیاهی ای بنده نواز!
من آمده ام که آبرویم بدهی
×××
حاشا که نظر به بی پناهی نکنی
رحمی به گدای رو سیاهی نکنی
ما تشنۀ یک نگاه پُر مهر توایم
امشب نکند به ما نگاهی نکنی
×××
مسکین پناهندۀ تو آمده است
این عبد سرافکندۀ تو آمده است
بگشای در رحمت خود را کامشب
آلوده ترین بندۀ تو آمده است
- شنبه
- 15
- تیر
- 1392
- ساعت
- 14:59
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه