اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانه ما را بیا ای مرگ یاری کن من افتاده از پا را
نه دستی مانده تا گیسوی زینب را زنم شانه نه پایی تا برای گریه گیرم راه صحرا را
ز تو ای دست، ممنونم که بر یاریِّ دست حق گرفتی از غلاف تیغ قنفذ، اجر زهرا را
علی تنها، همه دشمن، تو بشکسته، من افتاده خدا را، پس که یاری میکند آن یار تنها را؟
من از بهر علی گریان علی از بهر من گریان به نوبت زینب غمدیده دلداری دهد ما را
ببر ای دست سالم دست مجروح مرا بالا که از صورت بگریم قطره قطره اشک مولا را
اجل را دور سر گرداندهام تا بر علی گریم وگرنه پشت آن در گفته بودم ترک دنیا را
سیه پوش آمده از دود آتش خانه زهرا چه خوش کردند همدردی عزاداران طاها را
عدو سیلی زد و پهلو شکست و من در آن حالت گهی دیدم به پهلو گه به صورت دست بابا را
سراپا دردم و لب بستم و خاموشم از گفتن مگر گاهی که دور از چشم زینب بینم اسما را
چو وقف ماست نظم و ناله و فریاد جانسوزش به محضر دست گیرم (میثم) افتاده از پا را
غلامرضا سازگار
- پنج شنبه
- 15
- اردیبهشت
- 1390
- ساعت
- 16:19
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه