• دوشنبه 3 دی 03


غزل فاطمیه؛ کوچه و امام حسن(ع) -(روضه خوان گفت حسن! بغض گلویم ترکید)

1319
2

روضه‌خوان گفت حسن  بغضِ گلویم ترِکید
ما شنیدیم ولی شاهِ کرم دید و چشید

وسطِ کوچه عجب معرکه‌ای برپا شد
مردکِ پست چه بد می‌زد و بد می‌خندید

ردِّ پایی به رویِ چادرِ عصمت افتاد
خونِ زخمی به رویِ معجرِ خاکی خشکید

پسری پشتِ سرِ مادرش افتاد زمین
چادرِ خاکیِ این روضه تکاند و بوسید

مادرش گفت که حرفی نزنی گفت به چشم
روضه شد دردِ سر و... خونِ جگر... بغضِ شدید

همه‌یِ روضه همین است حسن دید زدند
همه‌یِ روضه همین است تنش می‌لرزید

قصّه‌یِ کوچه شده داغِ دلِ اهلِ حرم
ندبه‌خوان زانویِ غم زد بغل و می‌بارید

  • پنج شنبه
  • 18
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:44
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران