به هربهانه دلم میل یاردارد و بس
هوای دیدن روی نگارداردو بس
جوانیم شده رنگ خزان ز هجرانت
به وصل روی تو عاشق بهاردارد و بس
مزن به رویم اگردست من شده خالی
مکن گله که : غلامم شعاردارد و بس
اگر زمانه به طعنه ردم کندغم نیست
که نوکرت دوجهان با تو کار دارد و بس
کرم نما و قدم رنجه کن در این دل ما
که باغ ما دو روان چشمه ساردارد و بس
تمام هستی من مایه سوز عشق تو شد
ولی دوباره هوای قماردارد و بس
دگربه آینه دل تو را نمیبینم
که صحن آینه گرد و غبار دارد و بس
خدا بدون رضایت مرا نمیخواهد
گدا به نام کریم اعتبار دارد و بس
زمین کرببلا وعده گاه نوکر هاست
که درحریم حسین دل، قرار دارد و بس
شاعر : قاسم نعمتی
- چهارشنبه
- 19
- تیر
- 1392
- ساعت
- 6:48
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه