حسرت به دلم مانده برایم تو بخوانی
یکروز مناجات و شبش صوت ِ اذانی
افتاده ام از پا و به یاری تو محتاج
ایکاش دعا کرده و دستی برسانی
با شوق می آیم؛ اگر از روی عنایت
یک بار به من هم برسد از تو نشانی
میخواستی ای عشق که سرباز تو باشم
اما منم و دغدغهٔ لقمهٔ نانی
دلتنگی آدینهٔ ما تا شود آرام
کافیست که در ندبه بیایی و بمانی
می آیی و پای قدمت عید می آید
من عاشق آن لحظه ام ای یوسف ثان
پشت سر تو در سحر ِ مسجد سهله
من اشک بریزم تو ابوحمزه بخوان
شاعر : مرضیه عاطفی
- پنج شنبه
- 20
- مهر
- 1396
- ساعت
- 17:56
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه