در گرد كعبه تا سحر
من عشق بازي مي كنم
آرام در چشمان تو
تصوير سازي مي كنم
در كوي ابراهيمم و
با عشق هم مسلك شدم
شمع و شب و شور و غزل
احساس را از بر شدم
تا صبح يك ركعت دگر
گويي هنوزم تشنه ام
يك سجده مي خواهد دلم
وقتي تو باشي قبله ام
هر لحظه من تنها شدم
با ياد تو آميختم
خود را به شور و اشتياق
از دام تو آويختم
تسكين و دردم با همي
يك شب ،شكنجه مي دهي
فردا در آغوشت به من
يك روح تازه مي دمي
تا صبح يك ركعت دگر
گويي هنوزم تشنه ام
يك سجده مي خواهد دلم
وقتي تو باشي قبله امدر گرد كعبه تا سحر
من عشق بازي مي كنم
آرام در چشمان تو
تصوير سازي مي كنم
در كوي ابراهيمم و
با عشق هم مسلك شدم
شمع و شب و شور و غزل
احساس را از بر شدم
تا صبح يك ركعت دگر
گويي هنوزم تشنه ام
يك سجده مي خواهد دلم
وقتي تو باشي قبله ام
هر لحظه من تنها شدم
با ياد تو آميختم
خود را به شور و اشتياق
از دام تو آويختم
تسكين و دردم با همي
يك شب ،شكنجه مي دهي
فردا در آغوشت به من
يك روح تازه مي دمي
تا صبح يك ركعت دگر
گويي هنوزم تشنه ام
يك سجده مي خواهد دلم
وقتي تو باشي قبله ام
- چهارشنبه
- 19
- تیر
- 1392
- ساعت
- 7:29
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه