• سه شنبه 15 آبان 03


شکرلله که مرا چشم تری هست هنوز

4350
3

مناجات با خدا و گریز به روضه ی حضرت علی اصغر(ع)
شکرلله که مرا چشم تری هست هنوز
از غم عشق تو اشک بصری هست هنوز
باک از آتش عشق تو ندارم عشقم
بهر سوزاندن جانم جگری هست هنوز



صبح ها بهر مناجات ، تو خواندی ما را
پس در این قلب ز مهرت اثری هست هنوز
بار و بندیل نبستیم ولی می گوییم
در ره عشق تو مرد سفری هست هنوز
دار عشق تو چه زیباست است اگر سر باشد
جهت زینت این دار سری هست هنوز
قول دادم که پرم سوخته باشد از شمع
آه ... نزد من پروانه پری هست هنوز
همه خوبند ولی حال گدایان بهتر
شکر دارم که گدا را سحری هست هنوز
ناله زد "ینصرنی" معنیَش این باشد که
جلوی نیزه ی دشمن پدری هست هنوز
یارها رفته و شش ماهه فقط جامانده
جهت ذبح شدن یک پسری هست هنوز
سروده جعفر ابوالفتحی


  • پنج شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:46
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحي

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



امیر حسین

پاسخ: شکرلله که مرا چشم تری هست هنوز
برادر عزیزم آقای ابوالفتحی از بیت هشتم ناحیه شعر ناگهانی وغلط تغیر کرده که این تغیر !حسن ترکیب ابیات رو بهم می زند !مصرع اول بیت دوم از بحر فاخری که دروصف خداوند باشد خارج شده (عشقم)البته غلط نیست.جهت زینت وبه خصوص جهت ذبح شدن اصلا نظم نیست ومعمول نیست.درمصرع (...ینصرنی معنیش این باشد که )!وزن اشتباست وجای تعجب دارد ...معنی مصرع اول بیت 6رااصلا نمی فهمم از شمع صحیح است نه درشمع.مراعات نظیردرابیات این شعر یا کمکی در کشف ومعنا نمی کند یا غلط و ضعیف است .گمانم این است این شعررا تحت تاثیر شعری دیگر گفتید.ولی ذوق شما مشهود است وباخواندن اشعار زیاد مطمئنم شاعری خوب خواهی شد.عظیمی

شنبه 22 تیر 1392ساعت : 06:50

جعفر ابوالفتحی

سلام و تشکر
1.در اشعاری آئینی که در هیئات مذهبی خوانده می شود مخصوصا اشعار مناجات جهت گریز به ناحیه ای از روضه ی اهل بیت (ع) تعویض ناحیه ی شعر مشکلی ندارد.(احکام اشعار آئینی)

2.عشق حقیقی همان عشق به خداوند عظیم است پس خطاب به خداوند گفتن "عشقم" موردی ندارد مگر اینکه ذهن خواننده مخدوش باشد.

3. در واژه "معنیش" با دارا بودن حرکت فتحه بالای حرف "ی" وزن مصراع درست درمی آید. شاید شما اشتباه خواندید.

4. اگر پروانه ای قرار باشد در آتش شمع بسوزد ناچار باید شمع یا آتشش را لمس کند.آتش شمع جزئی از شمع است.خارج شده از هر چیزی جزء شی است.(منطق)


5. این شعر را تحت تأثیر هیچ شعری نگفتم.

انتقاد باید اصولی و علمی باشد.

کوچیک شما ابوالفتحی

یکشنبه 23 تیر 1392ساعت : 14:32

جعفر ابوالفتحی

یادم رفت بگویم
6.یادم رفت بگویم که اشکالی که در مورد کلمه ی زینت و ضبح شدن هم گرفتید اشکالی کاملا غیر منطقی و غیر اصولی است.

یکشنبه 23 تیر 1392ساعت : 14:38

مهدی عظیمی

نقد شعر
1- جناب ابوالفتحی درمصرع (باک از آتش عشق توندارم عشقم)واژه عشقم از نظر مفهومی درست است اما!اما!از نظر دوگانگی زبان غلط است در اینجا زبان کلاسیک وزبان محاوره(عشقم)کنار هم قرار داده شده که اشتباست.2- در مصرع !سوخته باشد درشمع !مجددا عرض می کنم که بجای درشمع باید بگویی از شمع.3- درکجا ذکر شده وآمده که امام حسین (ع)با ناله فرمودند هل من ناصر ینصرنی ایشان هیچ وقت لرزان ونالان وبا اظهار ضعف ونالان از کسی دعوت بعمل نیاورده اند!!!!!درضمن مجدد می گویم در مصرع (ناله زد ینصرنی معنیش این باشد که)هجا ی اضافه دارد وقتی تقطیع می کنی (که).4- من درخصوص واژه جهت کنار آن دوواژه عرض کردم که مجدد زبان شعر را به سمت محاوره می بر د.شما در اشعارتون بابد تلاش کنید تااز نظم خارج نشوید که چند موردش را عرض کردم .5- در آخر مهمترین حرفم اینست که اشعاری که برای اهل بیت وذات اقدس الاهیست بسیار بسیار بایدفاخر و زیبا وخالی از ایراد و با حفظ شان ومنزلت اهل بیت باشد.

سه شنبه 25 تیر 1392ساعت : 14:46

سلام و تشکر

سلام و تشکر
1.

واژه "عشقم" را در ابیات زیر را بخوانید :

مؤمن عشقم ای صنم نعره عشق می زنم

همچو اسیرکان ز غم تا به کی الامان کنم

چونک خیال تو سحر سوی من آید ای قمر

چون گذرد ز موج خون خاصه که خون فشان کنم

(مولوی)

*****************************


گدای کوی تو از هشت خلد مستغنیست

اسیر عشق تو از هر دو عالم آزادست

اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی

اساس هستی من زان خراب آبادست

(حافظ شیرازی)


صد جوی آب بسته‌ام از دیده بر کنار

بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت

خونم بریخت و از غم عشقم خلاص داد

منت پذیر غمزه خنجر گذارمت

(حافظ شیرازی)

*****************************

من اندر خود نمی‌یابم که روی از دوست برتابم

بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم

تنم فرسود و عقلم رفت و عشقم همچنان باقی

و گر جانم دریغ آید نه مشتاقم که کذابم

(سعدی شیرازی)


می‌گوید آن رباب که مردم ز انتظار

دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست

من هم رباب عشقم و عشقم ربابی‌ست

وان لطف‌های زخمه رحمانم آرزوست

(مولوی)

پس در این ابیات هم دوگانگی وجود دارد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

********************************************

2. اشکال شما را در مورد "در شمع" را هم به اطلاع اساتید رساندم که ایشان هم اشکال شما را وارد دانستند.

3. در مصراع "ناله زد ینصرنی مهنیش این باشد که" :

الف - اگر یک هجا کمتر یا بیش تر باشد اشکالی نمیگیرند که نمونه اش در اشعار همه ی شعرا بسیار است.

ب. آیا همه ی ناله ها از ضعف است. آیا شهیدی که که قبل از شهادت جراحت برداشته و ناله می زند ناله اش از ضعف در برابر دشمن است یا از درد جراحت. ناله حضرت اباعبدالله از ضعف نبود همچنان که بالای بدن حضرت علی اکبر ناله زدند و بلند بلند گریه کردند. اینجا منظور از ناله ، ناله از این است که اگر کسی کمکشان نکند و ناصر ایشان نباشد خود را به ورطه ی هولناک جهنمیان کشانده است. و ناله از این است که خیام و زنان و کودکان تنها مانده اند.چه بر سر خیام بعد از ایشان خواهد آمد. پس هر ناله ای از سر ضعف در برابر دشمن نیست.

4. اشکال شما را در مورد "جهت ذبح شدن" و "جهت زینت" هم مثال هایی می آورم :

به واژه "جهت" در این ابیات دقت کنید :

فریاد که از شش جهتم راه ببستند

آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت

امروز که در دست توام مرحمتی کن

فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت

(حافظ)



مهندس فلکی راه دیر شش جهتی

چنان ببست که ره نیست زیر دیر مغاک

فریب دختر رز طرفه می‌زند ره عقل

مباد تا به قیامت خراب طارم تاک


(حافظ)


ز ضعف خویش برآ خوش از آن جهت که همای

ز هر چه هست توجه به استخوان دارد

گرت دهد به مثل زال چرخ گردهٔ مهر

چو سگ بر آن ندوی کان ترا زیان دارد


"وحشی بافقی"


در مصیبت خانه‌ام پاگشت کاهی لاجرم

کاه برگی شد تن کاهیده‌ام از لاغری

بود در دستم سلیمانی نگینی ، گم شده‌ست

بی جهت قدم نشد چون حلقهٔ انگشتری


"وحشی بافقی"

ای بت بربط‌نواز پردهٔ مستان بساز

کز رخ هندوی شب پرده دریده است صبح

صبح برآمد زکوه وقت صبوح است خیز

کز جهت غافلان صور دمیده است صبح

"عطار""

پس اینها هم محاوره اند.

سه شنبه 25 تیر 1392ساعت : 20:01

مهدی عظیمی

نقد شعر
باسلام خداروشکر که شما بانظر اساتیدتان یک مورد را پذیرفتی ودر شعر زیبا یتان آن را تغیر دادی . درضمن نوع لحن و کلام شما از جوابیه قبلی بسیار زیباتر ومحترمانه تر شده که جای تشکر دارد . کمی وزیادی هجاها در ابیات اگر مشهود باشد دیگر عادی نیست .من از شما می پرسم آیا ضرورت دارد وآیا واجب است وچه لزومی دارد تمام مصائب اهل بیت آنگونه که بوده ما در شعر بیاوریم !آیا آقا امام حسین وشهدای کربلا به شهادت رسیدند که ما فقط عزاداری کنیم و نحوه شهادت را مد نظر بگیریم .ناله زد ن به تنهای بیاید اشکال ندارد اما ناله زد ینصرنی !!!درجایی گفتی در هیئات مذهبی ....من می گویم مرجع ومنبع درشعر ایشان رو بالاتر ومهمتر ببین.مگر هر روالی در هیات و هرموردابداعات درخصوص شعراهل بیت می بینی صحیح است.. ای کاش برای تغیر ناحیه شعر که درشعرت یکباره وناگهانی ونچسب وجود دارد نیز مثالی از قدما می آوردی .(برای تفاوت مثالهای که زحمت کشیدی آوردی دلایل زیادی دارم که طی امروز فرداتقدیم می کنم)

چهارشنبه 26 تیر 1392ساعت : 06:45

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران