جز برای تو دردسر نشدیم
از غمت لحظه ای خبر نشدیم
شب پی شب به ما حکومت کرد
خسته از غیبت سحر نشدیم
ما مگر از تبار نمرودیم؟
که از این بتکده به در نشدیم؟
پدری کرده ای چو ابراهیم
ما برایت ولی پسر نشدیم
گفته ایم عاشقیم ! بیهوده !
ما که راضی به ترک سر نشدیم
گول خوردیم! گول دنیا را...
طالب سیم و زر مگر نشدیم؟
آخر کار ما پشیمانی ست
خسته از غیبتت اگر نشدیم
ما فقط نامه داده ایم آقا!
ولی آماده ی سفر نشدیم
این همه سال هی شمردی تو.
سیصد و سیزده نفر نشدیم
- شنبه
- 22
- تیر
- 1392
- ساعت
- 6:38
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه