ای نام خوش تو بر زبانم امشب
شد با تو شروع ، داستانم امشب
کو چارُق تو ؟ که من بدوزم ای خوب !
معشوقه تویی و من شبانم امشب
2
امشب نظرم به روی ماه افتاده
با لطف تو ، در سپاه شاه افتاده
تو دست دل مرا گرفتی ، ای عشق !
این طفل صغیر ، خوب راه افتاده
3
گفتند خدا ! تو خالقی قهّاری
آتش نَفسی ، قلندر و جبّاری
در ذهن و زبان من ، تو اما ، ای خوب !
لبخند گلی ، نسیم وصل یاری
4
ای کودک من ! « خدا » سوالی زیباست
در باغچه ی دلت ، نهالی زیباست
در قلب تو می تپد خدا ، باور کن
روی لب غنچه ی تو ، خالی زیباست
5
در وادی ناگهان ، چرا می گردی ؟
در کوچه ی آسمان ، چرا می گردی ؟
سوگند به گل ! خدا به ما نزدیک است
در دورترین مکان ، چرا می گردی ؟!
6
در قصه ... خیال ... ناکجا ... ! می گردند
در دورترین ِ دورها ، می گردند
تو در نفحاتِ گل به ما می خندی
دنبال تو خلق ، در کجا می گردند ؟!
7پرسید کسی نشانه اش را از من
پرسید کسی نشانه اش را از من
در عالم جان ، کرانه اش را از من
دل گفت : قرار حضرت « او » اینجاست
می پرس ، نشان خانه اش را از من
8
یک قدرت دشمن بشر ساخته ایم
در خاک ، جهنمی دگر ساخته ایم
الله نه ، یک قلندر آدمخوار
ما از تو خدا ، شگنجه گر ساخته ایم !
9
در هر نفسی ، تو در کنارم هستی
در هر گذری ، در انتظارم هستی
ترسی به خدا ندارم از افتادن
چون مطمئنم ، تو پاسدارم هستی
- شنبه
- 22
- تیر
- 1392
- ساعت
- 7:16
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه