تمام نامه ی عمرم سیاه گردیده
که شغل روز و شب من گناه گردیده
برای اینکه بیایم به توبه ای سویت
دو چشم ناز و قشنگت به راه گردیده
امان ز لحظه ی غفلت که شاهدم هستی
دو چشم تو، به گناهم گواه گردیده
هر آنچه خرج نمودی که بنده ات گردم
ز بی لیاقتیِ من تباه گردیده
بیا و مشکل من را تو با اجل حل کن
که این گدای حرم بی پناه گردیده
من از نگاه کبودی دلم پریشان است
عذاب من ز شرار نگاه گردیده
بیا به پای دل من بزن تو زنجیری
بگو که دست مرا عاقبت تو می گیری
شاعر : جواد حیدری
- شنبه
- 22
- تیر
- 1392
- ساعت
- 7:46
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
جواد حیدری
ارسال دیدگاه