وای بر حالم اگر از تو جدا باشم من
همۀ عمر گرفتار بلا باشم من
شک ندارم همۀ خواستۀ تو این است
لحظه ای هم که شده عبد خدا باشم من
تا زمانیکه دلم خانۀ این و آن است
جا ندارد که پذیرای شما باشم من
چقدر غرق گنه بودم و تو می دیدی
همه عمرم خجل از روی شما باشم من
تا به کی در پی گیسوی تو آواره شوم
دردمندانه به دنبال دوا باشم من
گوئیا قسمت من این همه سرگردانی است
همچونان زلف به هم خورده رها باشم من
کاش می شد به دل و جان بکشم ناز تو را
یار تو مثل امام و شهدا باشم من
کاش می شد که به همراه تو یک فاطمیه
میهمان حرم کرب و بلا باشم من
ای عزیز دل زهرا به کجا خیمه زدی
زائر خیمۀ سبزت به کجا باشم من
جان آن مادر غمدیده و بی یار بیا
به گرفتار میان در و دیوار بیا
شاعر : قاسم نعمتی
- شنبه
- 22
- تیر
- 1392
- ساعت
- 12:52
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه