فضای سینه شرربار می شود بی تو
بیا که حال دلم زار می شود بی تو
بیا اگر که نیایی رفیق دیرینت
رفیق لشکر اغیار می شود بی تو
ربیع با تو ربیع است ای "صنم" ور نه
بهار بر سرم آوار می شود بی تو
بخر که این دل زنگار خورده ام آقا
خرید نسیه ی سمسار می شود بی تو
عطای دست تو شغل مرا گدایی کرد
گدای دست تو بیکار می شود بی تو
بیا و ملتفت آه سینه ی من باش
محل به سینه ام انبار می شود بی تو
ببین که کاسبی این زمانه ی مردم
به سبک وشیوه ی کفار می شود بی تو
برای امت چشم انتظار فکری کن
جهان به دیده مان تار می شود بی تو
بدون تو سفر کربلا نمی خواهم
مسیر عشق چه دشوار می شود بی تو
یتیم عسگری ای غایب از نظر برگرد
دلم هوای تو را دارد از سفر برگرد
شاعر : حسین قربانچه
- شنبه
- 22
- تیر
- 1392
- ساعت
- 17:2
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسین قربانچه
ارسال دیدگاه