در شام تارم سپیده سر زد
یأس از دل من یکباره پر زد
آمد امید و حلقه به در زد
یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو
عبد گنهکار آمد دوباره
می گردد آخر دنبال چاره
یارب به او کن امشب نظاره
یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو
او روسیاه از کردار خود شد
در بستر غم، بیمار خود شد
از نور دور و در نار خود شد
یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو
او کوهی از درد یا کاشِفَ الضُّر
رو بر تو آورد یا کاشِفَ الضُّر
نگو که برگرد یا کاشِفَ الضُّر
یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو
ربّ کریمم أَستَغفِرُالله
در خوف و بیمم، أَستَغفِرُالله
عبد رجیمم، أَستَغفِرُالله
یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو
من روسیاهم، یا دائِمَ الفَضل
غرق گناهم، یا دائِمَ الفَضل
بشنو تو آهم، یا دائِمَ الفَضل
یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو
از تو بریدم اللهُ اکبر
توبه دریدم الله اکبر
آتش خریدم الله اکبر
یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو
از رحمت تو من دور گشتم
مغرور گشتم، مغرور گشتم
حالا که کمتر از مور گشتم
یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو
پروردگارم پروردگارم
رو کردم امشب دار و ندارم
مهر علی را در سینه دارم
یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو
با حُب زهرا با مهر حیدر
هی می زنم من حلقه به این در
لطفی به من کن در روز محشر
یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو
مهمانم امشب یا کاشِفَ الکَرب
گریانم امشب یا کاشِفَ الکَرب
عطشانم امشب یا کاشِفَ الکَرب
یا دائِمَ اللُّطف اِلهی اَلعَفو
***
شاعر : امیر عظیمی
- سه شنبه
- 25
- تیر
- 1392
- ساعت
- 6:44
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر عظیمی
ارسال دیدگاه