بال خورشید پرستم قفسی می خواهد
قـدم کفش بـه دستم قبسی مـی خواهـد
چشـم من تا سند شیعـه گیش را بدهـد
اشـکی اندازه بال مگسـی می خواهـد
باز زنگ سفــرت نالــه ما را پر داد
جـاده از قافله غم جرسی می خـواهـد
همه حنجره هــا سرد زتو می خوانند
روضه هجرتوصاحب نفسی می خواهد
آه ای هم نفسان غیرت تصویر کجاست
آخر این آینه فریاد رسی می خواهد
- سه شنبه
- 25
- تیر
- 1392
- ساعت
- 12:56
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه