چشمان ما گریان تر از ابر بهاری
در جمعه های غربت و چشم انتظاری
دیگر گذشته کار ما از ندبه خواندن
دیگر گذشته کار ما از گریه زاری
یابن العلوم الکامله، آقای عالم
کی میرسی از جاده های بیقراری؟
ما بیقرار روز سرخ انتقامیم
…خسته شدیم از ظلم اهل روزگاری
کی می رسی شبگرد تنهای مدینه
زهرا تباری و غریب این دیاری
دیگر بیا و شیعه را از غم رها کن
با هیبت لاسیف الا ذوالفقاری
هر روز و شب از روضۀ جد غریبت
آهی حزین، چشمی پر از خون گریه داری
در هر فراز ناحیه مرثیه خوانی
وقتی به خاک قتلگه سر میگذاری
ما آرزوی کربلا در سینه داریم
ما مانده ایم و حسرت و این زخم کاری
شاعر : محمدرضا رضایی
- چهارشنبه
- 26
- تیر
- 1392
- ساعت
- 5:43
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمدرضا رضایی
ارسال دیدگاه