چه می شود که شبی بشنوم صدایت را
به درد، گریه کنم زخم روضه هایت را
بگو کجا زده ای خیمه در کدامین دشت
به این دو چشم که طی کرده رد پایت را
زمان بدون تو امشب چه سرد می گذرد
بیا که گرم کنی مجلس عزایت را
جسارت است ولی می شود همین شب سرد
کشی به روی سرم لحظه ای عبایت را
گمان کنم که صدایت گرفته چون زینب
میان بغض صدا می زنی خدایت را
شاعر : حسن لطفی
- چهارشنبه
- 26
- تیر
- 1392
- ساعت
- 5:57
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسن لطفی
ارسال دیدگاه