همچنان موجی که بر یک صخره خود را بشکند
جای دارد از هجوم غم دل ما بشکند
باز طوفان غمی آمد که با غوغای خود
کشتی دل را میان موج دریا بشکند
کعبه با پیغمبر رحمت سیه پوشیده است
بیم آن دارم که طاق عرش اعلا بشکند
زلزله افتاد بر بطحا از این داغ عظیم
شیشه های مکه جا دارد که یکجا بشکند
در عزای بانوی ایثار و ایمان و خلوص
هر دلی نشکست در امروز فردا بشکند
گر دل خلق جهانی بشکند زین غم رواست
ای خدا مگذار امشب قلب زهرا بشکند
نکهت غم آسمان را چون زمین پر می کند
شاخۀ این گل اگر از باد غم ها بشکند
رحمت این غم برای تو درستی آورد
ای «وفائی» گر دل تو بی محابا بشکند
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
- پنج شنبه
- 27
- تیر
- 1392
- ساعت
- 5:59
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه