خواب بودم سخن عشق تو بیدارم کرد
مست بودم تشر قهر تو هشیارم کرد
یک زمان سر به هوا بودم و از دل غافل
تا کمند غم عشقت گر فتارم کرد
من که بودم همه جا ذره دور از نظری
مهر صاحب نظران نقطه پر گارم کرد
روزی هزار بار دلت را شکسته ام
بی خود به انتظار وصالت نشسته ام
هر بار این تویی که رسیدی و در زدی
هر بار این منم که در خانه بسته ام
هر جمعه قول می دهم ادم شوم ولی
هم عهد خویش هم دلتان را شکسته ام
شاعر : حمید کریمی
- پنج شنبه
- 27
- تیر
- 1392
- ساعت
- 8:24
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حمید کریمی
ارسال دیدگاه