دلِ من خون و تو هم گريه مكرر داري
در دلت داغ شكسته شدن سر داري
خنده ي تلخ دو چشم پُر ِ دردت گويد
قصد داري كه غم از جان علي بر داري
گريه كم كن تو مرا فاطمه اي ديگر باش
اي كه بر سر همه شب چادر مادر داري
دگر اصرار نكن دختر من كه نروم
تو كه زينب خبر از غصه ي ديگر داري
تو كه ديدي چه به روز پدرت آوردند
تو كه زينب خبر از واقعه ي در داري
در همان روز كه زهرا به روي خاك افتاد
تو دويدي كه سر ِ مادر خود بر داري
از همان واقعه ي آتش و دود و مسمار
به دلت تاب و تب محسن پرپر داري
اينقدر بر سر بالين پدر گريه نكن
كه در اقبال خودت روضه ي يك سر داري
روضه ي شا بلا روضه ي زندان نمور
بين فوج ِ نگهِ كفر تو معجر داري
- سه شنبه
- 1
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 12:29
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه