• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت امام علی(ع) -( نیمه شب بود و از بهشت خدا )

3038
2

نیمه شب بود و از بهشت خدا
ناله و سوز و آه می آمد
شعله های غم بزرگ کسی
از دل سرد چاه می آمد
***
بی کسی بود و بغض سنگینی
در گلوی یتیم های علی
نوبت گریه های آرام ِ  
بچه ها شد ولی برای علی
***
چشم مهتاب سومین دفعه
شاهد گریه های دختر بود
بستری جمع شد از آن خانه
بستری که برای مادر بود
***
چادری را بغل گرفته حسین
چادری که برای زهرا بود
چادری را که تا دم آخر
بین آغوش گرم بابا بود
***
بغض اربابمان ترک برداشت
هق هقش را شنید خواهر او
و نمیشد در آن شب غربت
داغ بابای  شهر باور او
***
گفت خواهر مدینه یادت هست
بنشین سر بزیر گریه کنیم
داغ مادر چو زخم سر وا کرد
بنشین تا که سیر گریه کنیم
***
وقت غسلی شروع شد این بار
حسنش دست هاش می لرزید
آسمان خدا در آن لحظه
چون دلش پا به پاش میلرزید
***
بعد از آنکه وضو گرفت حسن
بوسه زد سنگ غسل بابا را
و ابالفضل آب می آورد
چشم شب دید غسل دریا را
***
غسل حیدر تمام شد اما
چشم زینب هنوز می بارید
گوئیا با کفن نمودن او
آنچه را گفته بود بابا دید
***
که برادر میان گودال و   
لشکری بود و چنگ و پیرهنش
وحشیانه هجوم آوردند
نیزه ها بود و بوسه بر دهنش
***
پیش چشمان مادرش زهرا
دست و پا بین موجی از خون زد
یک سه شعبه به سینه آمد و از
پشت ارباب تشنه بیرون زد
***
تازیانه در آن سوی گودال
سر و کارش به دختری افتاد
شعله ور بود خیمه و آتش
روی پرهای معجری افتاد

  • سه شنبه
  • 1
  • مرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران