ز هجران من دلی افسرده دارم
دل غم دیده و آزرده دارم
بیا ای تیغ امشب راحتم کن
که داغ یار سیلی خورده دارم
×××
پرستویم که پر از دست دادم
پر و بال سفر از دست دادم
بیائید ای همه غم های عالم
که من امشب پدر از دست دادم
×××
نمی گویم دلم چون گریه می کرد
که از داغ تو گردون گریه می کرد
خودم دیدم به همراه پیمبر
کنارت فاطمه خون گریه می کرد
×××
الهی خاطرم غم ناک کردند
نهان در خاک جسمی پاک کردند
گریبان دلم را چاک دادند
دل من را به زیر خاک کردند
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
- سه شنبه
- 1
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 14:45
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه