هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب، افغان علی
ای غم! از درد علی، بویی نیاوردی به دست
عودسان هر چند عمری سوختی جان علی
ناله مجروح دارد ساز غم، امشب مگر
خورده زخم از ناترازان فرق میزان علی؟
داده بود انگشتری را بر گدای دیگری
داد جان را بر شهادت، لطف حیران علی
از شکاف زخم، جان را داد با شرمندگی
بر فقیری چون شهادت، لطف عریان علی
سر برآوردهست چون خورشید از جیب فلک
ناله افتاده در چاه زنخدان علی
کشتزار آخرت را آبیاریکرده است
در بیابان غریبی، چشم گریان علی
چون علی نشناخت خود را در جهان، یک حق شناس
ماند در ابه ام، سیمای درخشان علی
از علیکی زودتر ای صبح، سر برداشتی؟
یک شب از بالین شب تا صبح پایان علی
گرچه ای بغض، آبرویت را علی هرگز نریخت
همچو سنگ آویختی دست از گریبان علی
چاشنی دارد اگر مرگ و حیات از شور عشق
آبرویش مایه دارد از نمکدان علی
از دهانی بر دهانی می رود چون بوی گل
قصّه از گوشهای خلق پنهان علی
از می تکرارِ نامش، عاشقی سیراب نیست
کز خدا جوشیده نام حال گردان علی
در میان آید اگر پای عدالت می نهد
داغ بر دست برادر، خشم سوزان علی
پرچم فتحی درخشان بود در روز نبرد
چون درفش صبح صادق، گَرد جولان علی
کودک باهوشِ عقل و علم بازیگوش را
با هزاران خون دل، پرورده دامان علی
کودکستان شهادت، دوره آمادگی ست
تا که روزی راه یابی در دبستان علی
در کویر خاک، باغ لاله پوش کربلا
هست چشم انداز سبزی از گلستان علی
از تب حسرت، زلیخای شهادت، بارها
پیرهنها چاک زد در یوسفستان علی
کعبه از شوق لقای او گریبان چاک زد
هست یعنی کعبه هم از سینه چاکان علی!
نقش آن چاک گریبان، ماند در بیت عتیق
تا نشانی باشد از زخم نمایان علی
در میان تنگدستیها، شهادت مرده بود
گر نبود او را دمادم روزی از خوان علی
کی شهادت با علی یکدم جدایی داشته است؟
بوده این مسکین تمام عمر، مهمان علی!
چون هزاران عاشق مسکین، شهادت سالها
زردروییها کشید از درد هجران علی
با شهادت از رگ گردن علی نزدیک تر
او در این حسرت که بیند روی تابان علی
از چه مرگ سرخ را شیرین نباشد کام و لب
خورده عمری روزی شیرین از احسان علی
ای شهادت، یازده تَنگِ شکر بردی، بس است
رو که تنگ آخرین ما راست از خوان علی
نیست چندان اعتباری گوهر جان را، «فرید»!
تا بگویم ای سر و جانم به قربان علی
- شنبه
- 5
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 7:51
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه