• سه شنبه 15 آبان 03


شعر ضربت خوردن امام علی(ع) -( سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است )

3275
2

 سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است
عمار نیست ،مالک اشتر نمانده است
قرآن به نیزه می رودراینجا هزار بار
جز خطبه ی دریغ به منبر نمانده است
یادت که هست شیر خدا، دست بسته بود
جز آه، سهم فاتح خیبر نمانده است!
در کوچه های هاشمی آتش هنوز هست
باور مکن که حادثه دیگر نمانده است!
دشمن خیال کرد کتاب غدیر سوخت
یا جزر و مد سوره ی کوثر نمانده است!
چاه انعکاس غربت پهناور علی ست
وقتی به کوفه، رد برادر نمانده است
دلواپس کدام یتیم است او که در
آشوب هیچ معرکه ای درنمانده است!
شور شراب های ازل با شما چه کرد؟!
دوری گذشت و چشم به ساغر نمانده است
تکفیر می کنند پیاپی امام را
ایمانشان به مصحف و دفتر نمانده است  
پشت دَرَست خصم و رجزخوانی اش بلند
لشکر فزون و غیرت لشکر نمانده است!
بی تاب بر دریچه ی دارالخلافه اش
غرق خروش و خشم که یاور نمانده است
شمشیرهای یکسره کوفی ست در نیام
راهی ورای گریه ی پرپر نمانده است
دیگر کجای شب تهی از ابن ملجم است؟!
درکوفه، غیر سایه ی خنجر نمانده است
فردا، تمام جامه درانند پشت در
فردا ولی چه فایده حیدر نمانده است!
تیغی فرود آمد و دریا دو نیم...آه!
آیینه ی تجلی داور نمانده است
باورکنیم مشرب کوفی همیشگی ست
اینجا اگر چه قحط دلاور نمانده است
تکرار خدعه های جمل هیچ تازه نیست
فریاد حیدرست که: باور نمانده است
باورکنیم فتنه ی اهل سقیفه را
بر سقف شهر اگر که کبوتر نمانده است
نهج البلاغه است بخوان یا علی مدد
از خطبه اش ستاره فراتر نمانده است!

شاعر : محمد حسین انصاری نژاد

  • شنبه
  • 5
  • مرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 8:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران