صدايِ گريه ي اُم المصائبي سخت است
طنين زمزمه اش در يكايك دلهاست
شبيه فاطمه يك دست بر دعا دارد
كه دستِ ديگر او بر محاسن باباست
***
كه ديده است چو زينب دو نيمه از يك سيب
جمالِ زرد من و روي نيلي زهرا
هميشه بسته سر ِ زخمهاي كاري را
شكافِ فرق من و جاي سيلي زهرا
***
نگفته هاي دلش از مدينه پنهان بود
پس از گذشتن عمري براي من رو كرد
نديده بود سرم را خدا دهد صبرش
همينكه زخم مرا ديد يادِ پهلو كرد
- شنبه
- 5
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 14:41
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه