• پنج شنبه 1 آذر 03


شعر مناجات با خدا -( دیگر از سوز و نوایم خبری نیست که نیست )

3867
4

دیگر از سوز و نوایم خبری نیست که نیست
دیگر از صدق و صفایم اثری نیست که نیست
در مناجات سحر ادعیه بال و پر ماست
بهر رفتن به سما بال و پری نیست که نیست
سابق از دیدۀ من اشک روان جاری بود
ولی امروز دگر چشم تری نیست که نیست
همه درها به رویم بسته شده جز این در
به جز این باب دگر هیچ دری نیست که نیست
وقت آن است که دیگر تو به دادم برسی
غیر تو در دو جهان دادگری نیست که نیست
روزۀ من تهی است و سپر نفسم نیست
بهر این نفس خرابم سپری نیست که نیست
ظلمت محظ شده قلب من از فعل حرام
ولی افسوس که نور قمری نیست که نیست
به خداوند قسم غیر حسین ابن علی
در جهان اسم سزاوارتری نیست که نیست
تا که در دایره ی رحمت این آقاییم
با نگاه کرم او خطری نیست که نیست
ولی افسوس که در کرببلا می دیدند
بدنش روی زمین بود و سری نیست که نیست
***

شاعر : حبیب باقرزاده

  • شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 5:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران