مسوزان به زهر جفا سينه ام
شده تازه غمهاي ديرينه ام
من و زهر کينه، من و يک مدينه
غريبم غريب، غريبم غريب
غريبم غريب، غريبم غريب
عدو خانه ام را به آتش کشيد
بفهميدم آندم که مادر چه ديد
کنم ياد آن در، بسوزم چو مجمر
غمت شد نصيب، غمت شد نصيب
من و زهر کينه، من و يک مدينه
غريبم غريب، غريبم غريب
غريبم غريب، غريبم غريب
دلم از شراره شد آتشفشان اا
روم تا ز مادر بيابم نشان
به ماتم نشستم، بيادت شکستم
کجائي غريب، کجائي غريب
من و زهر کينه، من و يک مدينه
غريبم غريب، غريبم غريب
غريبم غريب، غريبم غريب
- دوشنبه
- 21
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 14:37
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه