• شنبه 3 آذر 03


شعر ولادت حضرت معصومه(س) -( تا دل غمزده را شور و نوایی ندهند )

3661
1

تا دل غمزده را شور و نوایی ندهند
 دیدگان را زکرم اشک و بکایی ندهند
 قلب عاشق به خدا گر حرمَ الله شود
 فرصتش بر عمل جرم و خطایی ندهند
 تا روی دلبر ما کعبه ی اهل نظر است
 عارفان، دل به دو صد ملک و بنایی ندهند
 تا ز معشوق نیاید خبر از بهر وصال
 عاشقان را خبر از وصل و جدایی ندهند
 دردمندی قدم اول این راه بود
 تا نخواهند، تو را درد و بلایی ندهند
 بنده را وقت سحر مَحرم اسرار کنند
 آدمی را به جز این قدر و بهایی ندهند
 بی گمان هر که به دنبال هوا و هوس است
 لحظه ای بر دل او نور و ضیایی ندهند
 مرغِ در بندِ قفس را پر پروازی نیست
 تا که او را خبر از روز رهایی ندهند
 درِ بیت الشرف اهل کرم باز اما
 هر کسی را به خدا اذن گدایی ندهند
 شد مدال شرف و عزت ما عشق علی
این نشان را که به هر بی سر و پایی ندهند
 هر که شد صاحب عز و شرف و جاه، او را
 حرم و بارگه و صحن و سرایی ندهند
 تا که در سینۀ ما عشق تلاطم دارد
 تا ابد خطه ی ایران حرم قم دارد  
 ای ز یمن قدمت ارض و سما نورانی
 دیده ی عرش نشینان ز شعف بارانی
 ز تماشای رخت، حور و ملک مست شوند
 همه مدهوش بمانند ازین حیرانی
 در حریم ملکوتی تو باشد بانو
 حضرت روح الامین را شَرف دربانی
 رنگ رخساره خبر می دهد از سِرِ درون
 که تو اسرار و علوم علوی می دانی
 گرچه از نسل رسول عربی می باشی
 هاشمی زاده و از سلسلۀ شاهانی
 بارها گفته ام و تا به ابد می گویم
 که تو شهبانو ی جود و کرمِ ایرانی
 گوییا زینب کبری به سخن می آید
 هر زمانی که خطابه به جهان می خوانی
 جلوه ی فاطمی ات همچو برادر باشد
 بی جهت نیست که مانند رضا می مانی
 زین سبب خواسته در آل علی  حضرت حق
 تو کریمه شوی و منصب او سلطانی
 هرکه دلتنگ مدینه ست به قم می آید
 تا کند گریه به یاد حرمی پنهانی
 از کرم گر که نگاهم نکنی می میرم
 می شود سهم دلم بی سر و بی سامانی
 کعبه ی مردم قم، قبلۀ حاجات تویی
 روح ایمان و دعا، عمه ی سادات تویی
 آمدی پاک ترین جلوه ی داور باشی
 و گل یاس بهشتیِ معطر باشی
 وارث علم نبی، محرم اسرا خدا
 آمدی عالمه ی آل پیمبر  باشی
 عصمت الله شوی چون که خدا خواسته بود
 تا تو معصومۀ ذریۀ حیدر  باشی
 آمدی بهر رضا دلبر و دلدار شوی
 زینب ثانی دوران برادر باشی
 آمدی زنده کنی خاطرۀ زهرا  را
 حضرت فاطمه ی موسیِ جعفر باشی
 شوره زار قم و تصویر بهشت حرمت
 تشنگان را زکرم، زمزم و کوثر باشی
 تا کند عفو خدا خیل گنه کاران را
 آمدی شافعه ی عرصه ی محشر باشی
 عمر کوتاه تو یادآور عمر زهراست
 اینچنین جلوه گر روضه ی مادر باشی
 زندگی ات غم و اندوه و بلا با خود داشت
 و خدا خواست که اینگونه تو مضطر باشی
 همچنان زینب کبری دلت آزرده شود
 داغدار غم صد لاله ی پرپر باشی
 بارها شکر نرفتی به اسیری که دگر
 شاهد سنگ زدن بر سر دلبر باشی
 روضه سربسته بخوانم که کنم ختم کلام
 وای از کرب وبلا و سفر کوفه و شام

شاعر : محمد جواد غفاریان

  • سه شنبه
  • 22
  • مرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 6:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران