یاعلی ادرکنی
قلب من درحرم عاشق زهاد توبود
عاشقی وصل برآن پنجره فولاد توبود
در خیابان,بدیدم چومجنون صفتی
تیشه دردست بگفتاکه فرهاد تو بود
دیده ام طفل مریضی به درخانه تو
گر شفا یافته,از نغمۀ یا ناد تو بود
شمع سوزان ز غم بلبل مستان گشتم
شعلۀ قلب سرودم همه بر باد توبود
کاش میشد بنویسم که بدنیای محب
هرچه دادست خدا,آن همه بی داد توبود
گفت آندم به زلیخا همۀ ملبس دوست
تکۀ پارۀ من عاشق و دلداد تو بود
لرزۀ لحظۀ گریه به شب فاطمه را
من بدانم,به غیرت شده فریاد تو بود
مرد این شهرم و مدیون زنی پیرم من
داد نجوا بدم مرگ که با یاد تو بود
گر مرا طبع قناری و همان هم قفسیست
زاده ی ذهن خرابم بخدا زاد تو بود
مثل خورشید شبم در کف مستان خدا
علت آن است که دلدار,صیاد تو بود
- پنج شنبه
- 6
- مرداد
- 1390
- ساعت
- 7:48
- نوشته شده توسط
- مصطفی آزادوار(محب)
- شاعر:
-
مصطفی آزادوار
ارسال دیدگاه