یاعلی ادرکنی
آسمان خشک ولی زرد مثال لب عباس
ز طوفان عزا خورد شد این ساقۀ زیبای گل یاس
صدای نفس حضرت ساقی
برانداخته از شور همان زمزمه باقی
درختان همه از ماتم این ساقی تشنه
به سروسینه زنندو شکنند آن همۀ شاخۀ خودرا
و به زیره قدم حضرت زهرا
که بیامد به عزای علم میر علمدار کربلا
بریزند چو برگان خزان را
وزمین لطمه زنان....
خون فشان شد ازین برگ درختان
و تلاطم شده در مهریۀ حضرت زهرا
و خدا پرچم مشکیۀ غم انداخته بر صورت دنیا
همه در ارض و سما لطمه زنان دم بگرفتست قیامت
که ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
و ز لب تشنگیۀ حضرت ساقی
خشک گشته چو گلویم , چونان محشر باقی
و به گلبرگ گرفتست نمی آب همان سرخ عقاقی
ابر هم شد خجل از حضرت ساقی
که چرا آب نداریم
علت خوشکیه امسال همین است
مشک بی آبه علمدار, زمین است
و ازین شر شر مستانۀ آب ز مشکست که غمین است....
آسمان زرد...هواسرد...دله مرد علمدار پر از درد ببارد
و درین بهبۀ ارض و سما ناگهان زمزمۀ مادرساقی امد
که ای اهل حرم میرو علمدار نیامد...
- پنج شنبه
- 6
- مرداد
- 1390
- ساعت
- 7:54
- نوشته شده توسط
- مصطفی آزادوار(محب)
غفارزريني از بروجرد