دیشب برای خاطر سقا گرسیتم
بر دستهای پرپر آقا گریستم
با یا حسین های دلم پا گرفته ام
وقتی به زیر خیمه ی مولا گریستم
اشکم چکید روی غزل های تازه ام
آتش گرفت قلب غزل تا گریستم
از صبر بی نهایت زینب دلم شکست
تا دست کم به وسعت دریا گریستم
کم مانده بود تا زغمش کم بیاورم
دیدم تمام آینه ها را گریستم
دختر نشست شام غریبان گرفت و گفت
شمعم،کنار غربت بابا گریستم
زهرا هنوز داغ تو را گریه می کند
زانو زدم برابر زهرا گریستم
- چهارشنبه
- 30
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 6:48
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه