خسته ام از توبه های سَرسَری
از هوای نفس و از دیو و پری
دوستـــانِ دشـمـنـم در یـاوری
مــادرانِ بـدتـر از نـامـــادری
باید امشب رفت راه دیگـری
الامان الغوث یابن العسگری
عده ای خوابند، پس بیدار کو؟
عده ای مست اند، پس هوشیار کو؟
پـس زبـان مـیـثـم تـمّــار کو؟
در شب روشـنـگری عـمـّار کـــو؟
قهـرمانِ غرقِ غربت «رهبری»
الامان الغوث یابن العسگری
کـاش مـولایـم علـی تنــها نبـود
ایـن جواب روضـه هـای مـا نبـود
ایـن جواب ظهـر عـاشـورا نبـود
ایـن جواب حضرت زهــرا نبـود
فوت و فن های فرار از روسری
الامـان الغـوث یابن العسگـری
خـوش خیالان خوب رندی می کنند
جـای مـردی، مرد رندی می کنند
گلــه گلــه گــاو بــنــدی می کنند
گاو صندوق، چشم بندی می کنند
گم شده اسناد با جادوگری
الامان الغوث یابن العسگـری
عـده ای بـا یـاد قُـدقُـد آس و پاس
عده ای از جوجه خواران در تراس
الغرض جمع است مردم را حـواس
اخـتـلاس و اخـتلاس و اخـتلاس
چشم ما باشد به روز داوری
الامان الغوث یابن العسگری
مال مردم مال بابات است؟ نه
وقـف خــرج انتـخـابـات اســت؟ نه
جرم تو لازم به اثبات است؟ نه
این همان مسئول محتاط است؟ نه
کـوس آقایی زند هر نوکـری
الامان الغوث یابن العسگری
دور از جـــان هــمـــه افــراد دزد
داد بر مردم به کوچه یاد دزد
در شلوغی می زند هی داد دزد
چــوب را بــردار تا فـریـادِ دزد
لاجـرم آید به گوشِ هر کری
الامان الغوث یابن العسگری
جنگ با ما کار هر دژخیم نیست
چارۀ دژخیم ها تعظیم نیست
درد مـردم از غـم تحریم نیست
در دل اهـل عبادت بیم نیست
آه از این فتنه ها و خود سری
الامان الغـوث یابن العسگـری
مجـلـس اهـل دعـا پـر رونـق است
هق هق اهل بکا چون حق حق است
صلح و جنگ این ولایت مطلق است
اهـل بـاطـل نـوبـت جـاء الحـق است
می دهد این ذکر ما را برتری
الامان الغوث یابن العسگـری
از منافق هر چه می افتد نقاب
مـی شود پـر روتـر و حاضـر جواب
با دم از حـق بشر با آب و تاب
کشتن شهری مسلمان شد ثواب
سوخت جان شیعه در ناباوری
الامـان الغوث یابن العسگـری
آه از اینگونه کشتار، آه آه
آه از این جانسوز اخبار، آه آه
آه از اوضـاع میانمـار، آه آه
پس کجایی ای علمدار، آه آه
ای که امـت را امـیـد آخـری
الامان الغوث یابن العسگری
حق نمی گردد فنا در زیر سُم
نیست آیا بدتر از بمب اتم؟
کشتـن یک شهر در اخبـار گُم
ایـهـا الـمـذمـل، قُـم، قُـم
تا که با شمشیر فریاد آوری
الامان الغوث یابن العسگری
مـا دعـا کـردیـم و آنـهـا بـرده اند
نوحه خوان ما، سینه زن ها برده اند
بی کفـن ها بی کفن ها برده اند
مـردهـا تنـها نـه، زن هـا بـرده اند
ای شهادت باز از ما می بری
الامان الغوث یابن العسگری
یک طرف از دست خود جان بر لبم
یک طرف بالا نرفته یا ربـم
یک طـرف از هـجـر در تـاب و تبـم
یک طـرف یـاد مزار زینـبـم
با مزار عمه ات کین گستری
الامان الغوث یابن العسگری
شیعه مولا جان چنین بی کس نبود
روزی ما دست خار و خس نبود
در کـبــوتـر خـانـه هـا کـرکـس نبـود
قبر زهرا بود مخفی، بس نبود؟
حیدری کن حیدری کن حیدری
الامـان الغـوث یابـن العسگـری
خوب شد این باب آخر وا نشد
قبـر زهـرا مـادرت پیـدا نشد
چـون بقیـع بازیچۀ اعداء نشد
یا که ویران مثل سامرا نشد
ای که فـکـر انـتـقام مـادری
الامان الغوث یابن العسگری
- چهارشنبه
- 30
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 13:2
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه