هواي گريه نشسته به چشم تبدارم
به انتظار نگاهت دوباره ميبارم
چقدر منتظر يك اشاره ات هستم
كه راحتم كني و سر به پات بگذارم
مگر كه حوصله ات سر شده ز نوكرتان
خدا نكرده نگويي هنوز سربارم
دلم خوش است كه كاري كنم براي شما
به انتظار ظهورت دعا شده كارم
گرفتم اينكه مرا هيچ هم نميخواهي
بگو چكار كنم من كه دوستت دارم
به ناله هاي جواني مادرت سوگند
شديد خسته ام از دست اين دل زارم
- چهارشنبه
- 30
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 14:49
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه