ای وای بر دلی كه دنیا نمی شناسد
ساحل نمی شناسد ، دریا نمی شناسد
فواره از آسمان بر خاك می نشیند
شاید كه او مثل ما، بالا نمی شناسد
هاجر برای كودك دنبال جرعه ای آب
انگار چشم خیسش، صحرا نمی شناسد
در اوج لذت و خواب، چیزی نمی شناسیم
كودك به وقت شیرش، بابا نمی شناسد
غافل جوانی كه از، راه سعادت گریخت
غافل تر آن كسی كه ، آقا نمی شناسد
- چهارشنبه
- 30
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 15:20
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه