ای که دیریست شدم عاشقِ دیدارت من
وی که نادیده شدم سخت، خریدارت من
پرده از چهره گشـا و به در آ از غیبت
که شدم چون دگران، وا له و بیمارت من
در میان همه گـــــلها تو گل سرسبدی
تو گل سرسبدو بین هــــــمه، خارت من
جمله یاران تو پاکــــــــــندو مبرّا زگنه
غرق بحــــر گنه و مــایه ی آزارت من
همنشین تو که از ماه سری ، خورشید است
تــــکه ابری منم ونـــــنگ تو و عارت من
چه کـــــنم زیور دنـــــیاست فریــبم داده
ور نه از روز ازل یار مـــدد کــــــارت من
یوسف فاطــــــمه، ای شـــافع روز عرصات
یار من باش، اگرچه نَـبُــــــــــدَم یارت من
شاعر : علی اسماعیلی
- پنج شنبه
- 31
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 14:10
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علی اسماعیلی
ارسال دیدگاه