در کویر بیکسی با غم مدارا می کنم
خانه ی دل را برای غصّه ماوا می کنم
باغبان باغ گل بودم ولی باغم بسوخت
باغمِ باغم فغان برحال گلها می کنم
آی مردم من صبورم، صبر باشد پیشه ام
من به سختی ها همیشه صبر زیبا می کنم
من سفیر کربلایم، حامل پیغام خون
کربلا را با پیام خویش احیا می کنم
جلوه رنگین کمان پیداست راس نیزه ها
عقده ی دل را به پای نیزه ها وا می کنم
شکوه ها دارم گه از دنیا گه از جور زمان
شکوه گاهی از زمان، گاهی ز دنیا می کنم
چون عدو می خواست تا اسلام را فانی کند
من به یاری خدا اسلام، ابقا می کنم
گرچه زن هستم ولی در یاری دین خدا
نقش مردان خدا را خوب ایفا می کنم
- پنج شنبه
- 31
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 15:39
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه