به گوش عرشیان هر دم،رسد افغان من مادر
زده زهر جفا آتش،به جسم و جان من مادر
واویلا آه و واویلا
ز دست دشمنان دین،چه محنت ها که دیدم من
شب و روز از ستمهاشان،مصیبت ها کشیدم من
واویلا آه و واویلا
امان از این جنایات و،ازین کاشانه سوزاندن
گمانم که شده عادت،مدینه خانه سوزاندن
واویلا آه و واویلا...
میان آتش ای مادر،به یادت خونجگر هستم
به یاد داغ مسمار و ،غم دیوار و در هستم
واویلا آه و واویلا
میان آتش ای مادر،به یاد رویت افتادم
غم آن صورت نیلی،دوباره آمده یادم
واویلا آه و واویلا
در آن شب در پی مرکب،چو دستم بسته شد مادر
فتادم یاد اوباش و طناب و گردن حیدر
واویلا آه و واویلا
بگو مادر بگو مادر،چه شد که رزق تو غم شد
چه شد که اول عمرت،چو پیران قامتت خم شد
واویلا آه و واویلا
بگو مادر بگو مادر،چرا رکن علی بشکست
چرا در نافله خواندی،قنوتت را تو با یک دست
واویلا آه و واویلا
- دوشنبه
- 4
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 8:10
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه