غم رو دلم می شینه
آرزوم همینه
برم از مدینه
غم دل من قدر وسعت یه آسمونه
شکسته قلبم با دست های جُور این زمونه
یه عده نامرد آتیش زدن دلِ پر از ملالمو
به پیش چشم های جوجه هام، طناب زدن دو بالمو
کمی نکردند بی غیرتا رعایت سن و سالمو
من بس که غصه دیدم
زهر غم چشیدم
زهر غم چشیدم
غم رو دلم می شینه
آرزوم همینه
برم از مدینه
شبی که دشمن اشک غربت چشمامو ندید
با دست بسته من رو بین کوچه ها می کشید
به یاد اون لحظه افتادم
که یک شبی تو کوچه ها
مادر خسته ام نفس می زد
میون دود و شعله ها
دخیل دستای آسمون
نگاه مأیوس بچه ها
ای دلِ من تو ببین
قاتلم شده همین
مادرو رو زمین
غم رو دلم می شینه
آرزوم همینه
برم از مدینه
اگر منو رها کنی
کسی برام نمی مونه
سر از تنم جدا کنی
چون و چرا نمی کنم
همه درا بسته به روم
غیرِ درِ همین خونه
- دوشنبه
- 4
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 14:43
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه