صحنه ی درد و ملال است اینجا / خون سادات حلال است اینجا
دل جبرئیل امین می سوزد / خانه ی کیست چنین می سوزد
دل شب کوچه پر از دود شده / کوچه از دود مه آلود شده
بین کوچه چه مگر رخ داده / پیرمردی روی خاک افتاده
شاید او پیر حقایق باشد / نکند حضرت صادق باشد
نه عبایی نه ردایی دارد / کاش عمامه به سر بگذارد
سر سجاده وی را آزردند / بکشیدند به خاکش بردند
به دلش لَخت شراره ها را / او پیاده است سواره ها را
هر زمان خورد زمین مادر گفت / بین کوچه شه دین مادر گفت
تا از آن کوچه به آن کوچه رسید / مقتل مادر خود را چو دید
یاد غصب فدک افتاده دلش / آتش افتاد به گُر یاد دلش
مداح:مهدی اکبری
- سه شنبه
- 5
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 6:42
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه