به هر چه غیر خدا پشت پا زد و جان داد
به خانه رنگ کبود عزا زد و جان داد
برای حاجت همسایه ها دعا می خواند
دوباره سر به همه خانه ها زد و جان داد
حریم گیسوی ما را به پنجه ها نسپرد
که شانه بر سر گیسوی ما زد و جان داد
ز درد سینه و پهلو به خویش می پیچید
میان بستر خود دست و پا زد و جان داد
نشد که آب خنک دست او دهد اسماء
حسین را دم آخر صدا زد و جان داد
کشید روی سرش چادری و بعد از آن
گریز گریه به یک بوریا زد و جان داد
شاعر : محسن حنیفی
- سه شنبه
- 5
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 16:51
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محسن حنیفی
ارسال دیدگاه