بعد از عُمری جُرم و عصیان و تباهی
آمدم در اوج شرم و روسیاهی
بنما قبول ، این بنده ی گمراه ، که دارد به لب آه ، یا ربّی یا الله
یا ربّی یا الله
******
در صحرای جهل و غفلت آواره ام
ببین حُبّ دنیا ، کرده بیچاره ام
من در راه ِ ، بندگی و تقوی ، افتاده ام در چاه ، یا ربّی یا الله
یا ربّی یا الله
******
با این دو خُرسندم ، وقت ِ سخت ِ ممات
انجام واجبات ، تَرک ِ مُحَرّمات
بر لیله ی ، تاریک عُمر ما ، دین باشد همچون ماه ، یا ربّی یا الله
یا ربّی یا الله
******
روسیاه امّا ، اهل نینوایم
گریه کن داغ ِ ، یار ِ سر جُدایم
دم همه دم ، گریه نمودم بر ، آن ماتم جانکاه ، یا ربّی یا الله
یا ربّی یا الله
******
امان از غربت ِ سالار شهیدان
دیدار خدا رفت ، غرق خون و عطشان
بر سر زنان ، واحسینا میگفت ، زهرا به قتلگاه ، یا ربّی یا الله
یا ربّی یا الله
شاعر : حاج امیر عباسی
- چهارشنبه
- 6
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 13:22
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه