دوباره بين دفتر خاطراتم نوشته ام که مهمون صحن و سراتم
اين روزا جزء عمر من حساب نميشه هر کي بياد به پابوست عذاب نميشه
ستاره ي عشق مه سخايي عزيز دلم امام رضايي
آقام آقام آقام آقام امام رضا مولا
شيرين تر از اين لحظه ها رو من نديدم چون مزه ي عشق تو رو به لب چشيدم
اي باوفا اي با صفا اي آسموني درد منو از خودمم بهتر مي دوني
ز تو نديدم من مهربونتر به خدا ميون آل حيدر
آقام آقام آقام آقام امام رضا مولا
تا که به دنيا اومدي خدا رضا شد کعبه ز برکت وجودت با صفا شد
خورشيد تا گنبدترو ديد طلايي رنگ شد آهو تاچشمش به توخوردچشاش قشنگشد
تو حرم تو که بوم عرشه آقا نمي خوام شبم سحرشه
آقام آقام آقام آقام امام رضا مولا
شاعر : رضا تاجیک
- شنبه
- 16
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 16:23
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه